دوباره برگشته‌ام به این‌جا. نه برای دلیلی که به چشم بیاید. مهم‌ترین دلیل‌اش این است که این روزها حالم معلوم نیست. اسیر تندباد شده‌ام. می‌روم، می‌روم، می‌روم و خسته می‌شوم و می‌بارم. گاهی شادم بی‌اندازه و گاهی غمگینم بی‌اندازه. و حالا خوب می‌دانم که درمان این درد‌ها فقط با نوشتن است. فقط وقتی می‌نویسم خودم را می‌کاوم. فقط وقتی می‌نویسم سردرمی‌آورم از حالی که دارم. فقط وقتی می‌نویسم حس می‌کنم زنده‌ام. همین است که حالا رو آورده‌ام به این‌جا. چهره‌ی شبکه‌های اجتماعی‌ام را نباید مخدوش کنم. نباید از واقعیّت‌های زندگی بنویسم. زندگی آن‌جا آنقدر عریان نیست که این‌جاست. زندگی آن‌جا آن‌قدر گریان نیست حتّی. من این‌جا هستم. من به این‌جا بازگشته‌ام که جزء آخرین سنگرهایم برای زنده ماندن است.