از پشت این پنجره، از پشت این پرده، روز، حجم سفید کمنور یا پرنوری است. همین. همین نور که ظهرها باعث میشود چراغها را خاموش کنم و صبحها روشن بماند. از پشت این پنجره، از پشت این پرده، امروز، از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر، آسمان، آسمان غروب عید فطر، ساعت 5 بعد از ظهر بود. از پشت پنجرههای این خانه، آسمان شکل دختر زیبای تازهعروسی است که مردش اجازه نمیدهد از زیر تور بیرون بیاید. از پشت این پنجرههای این خانه، آفتاب آنقدر کمجان است که خوابها را عمیقتر میکند.
اما، امان از غروبهای پشت پنجرههای این خانه. شبیه خونی است که پخش شده باشد پشت پنجره و آدم جرات کنار زدن پرده را نداشته باشد مبادا خون به صورتش بپاشد. از پشت این پنجره، از پشت این پرده، روزها، شکل رقیقشدهی خوابهای زمستانیاند.
اما، امان از غروبهای پشت پنجرههای این خانه. شبیه خونی است که پخش شده باشد پشت پنجره و آدم جرات کنار زدن پرده را نداشته باشد مبادا خون به صورتش بپاشد. از پشت این پنجره، از پشت این پرده، روزها، شکل رقیقشدهی خوابهای زمستانیاند.