فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید خداوند توبه او را می‏پذیرد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

سوره‌ی مبارکه‌ی مائده- آیه‌ی ۳۹

یک وقت‌هایی فکر می‌کنم زمین به این کوچکی چقدر تاب آورده وقتی تو از آن بالا خودت را آن‌قدر کشاندی پایین تا همان لفظی که برای بنده‌ات به کار می‌بری، برای خودت هم به کار ببری؟ که بگویی بنده توبه کند، من هم. بعد برای خودت « إِنَّ» تاکید بیاوری که یعنی سنت داری در برخورد با بندگانت. که یعنی همان است که بود. که یعنی از زمان پیغامبرت تا حال، هیچ تغییری نکرده شرایط و همانی می‌ماند که بوده. و همانی خواهد شد که حالا هست. حالا که فکرش را می‌کنم، می‌بینم چقدر این‌طور امید بستن به لفظ‌های تو، آدم را امیدوار می‌کند به آینده‌ی فرزندانش. به این‌که نترسم از این‌که باقیات‌ الصالحات نداشته باشم. به این‌که نترسم از این‌که بچه‌هایم تو را نداشته باشند. آدم یک جا به خودش می‌آید؛ ها؟ همان یک‌جاست که تو برمی‌گردی و می‌بخشی‌اش؟ همان یک‌جاست که بچه‌ام امان می‌یابد در سایه‌ات؟ همان‌جاست دیگر که تو می‌خواهی از خودت باشد. همان‌جاست که ما می‌خواهیم از تو باشیم.

آمده‌ای کنارمان که با هم برویم. چقدر قرار است پشیمان شویم و دوباره ظلم کنیم و دوباره پشیمان شویم؟ ما، خودمان از خودمان خسته‌ایم. چطور تو از ما خسته نشده‌ای؟ چطور از این همه عهد بستن‌ها و چلّه گرفتن‌های الکی خسته نشده‌ای؟ چطور ما را رها نکرده‌ای به حال خودمان و می‌گذاری برایت بنویسیم، برایت بخوانیم، برایت حرف بزنیم و برایت اشک بریزیم؟ به خودت قسم من اگر با کسی حرف بزنم و او توجه نکند حرفم را نیمه رها می‌کنم. تو چطور این همه طاقت می‌آوری که ما حرف بزنیم با تو، حرف‌مان تمام نشده ظلم بعدی و ظلم بعدی و ظلم بعدی؟

ما از این همه که رفته و برگشته‌ایم خسته‌ایم. ما را نگاه‌مان دار جایی که تو می‌خواهی. جایی که صبر باشد، امان باشد و تو باشی.